دو قورت و نیمش باقیست
در زمان سلطنت حضرت سلیمان، روزی آن حضرت تصمیم گرفتند به شكرانهی ثروت زیادشان یك روز تمامی موجودات زنده را غذا دهند. حضرت از خدا خواست این اجازه را به او بدهد. خداوند به او جواب داد. این كار خیلی سخت
نویسنده: الهه رشمه
مورد استفاده:
در مورد افراد قدرنشناسی به كار میرود كه هرچه امكانات از دیگران بگیرند باز هم ناراضیاند.در زمان سلطنت حضرت سلیمان، روزی آن حضرت تصمیم گرفتند به شكرانهی ثروت زیادشان یك روز تمامی موجودات زنده را غذا دهند. حضرت از خدا خواست این اجازه را به او بدهد. خداوند به او جواب داد. این كار خیلی سخت هست. تهیهی غذا برای همهی موجودات زنده خیلی سخت است و در حد توان تو نیست. ولی حضرت سلیمان به واسطه قدرتی كه داشت گفت: من میتوانم و خداوند اجازه داد تا او یك روز غذای همهی موجودات زندهی عالم را تهیه كند.
برای انجام این كار حضرت سلیمان از حیوانات زیادی كمك گرفت، آنها را به شهر و كشورهای مختلف فرستاد تا غذا تهیه كنند. هشت ماه كار جمع آوری غذاهای مختلف طول كشید او از حیوانات تحت فرمانش خواست تا تمامی موجودات زنده را برای روز میهمانی دعوت كنند.
كم كم به روز میهمانی نزدیك میشدند كوههای عظیمی از غذا در محلّ میهمانی ساخته شده بود. تا اینكه یك روز نهنگی از دریا سر درآورد و چشمش به این همه غذا افتاد. از حضرت سلیمان پرسید: چه خبر است؟ چرا این همه غذا اینجا جمع كردهاید؟ حضرت فرمودند: مگر به شما خبر نرسیده؟ قرار است یك وعدهی غذا همهی موجودات عالم اینجا جمع شوند و با هم غذا بخورند.
نهنگ گفت: پس چرا ما ماهیهای ته دریا را فراموش كردید؟ حضرت فرمودند: فكر میكنم حیوانات شما را كه در دریا پنهان هستید فراموش كردند. از تو میخواهم كه به اعماق دریا روی و آن ماهیها را هم برای این میهمانی دعوت كنی.
نهنگ گفت: من گرسنهام میتوانم غذا بخورم و دوباره به اعماق دریا برگردم؟ حضرت فرمودند: هرچقدر میخواهی از این غذاها بخور و هرچه سریعتر برو و دوستانت را برای میهمانی دعوت كن. نهنگ در یك چشم برهم زدن مقدار زیادی از مواد غذایی انبار شده را بلعید. نزدیكان حضرت سلیمان تعجب كردند كه ماهی این همه غذا را در یك آن خورد. حضرت فرمودند: تو همیشه اینقدر غذا میخوری؟ ماهی گفت: من روزی سه وعده غذا میخورم هر وعده یك قورت. اینكه تازه نیم قورت بود. كمی رفع گرسنگی كردم بروم تا ته دریا و برگردم، بقیه غذایم را بخورم. تازه دو قورت و نیمش باقی مانده.
حضرت سلیمان با فكر به ابعاد عظمت و بزرگی خداوند كه هر روز چقدر دقیق به احوال تمام موجودات رسیدگی میكند، از هوش رفت و اطرافیان آبی به سر و روی حضرت زدند و ایشان را به هوش آوردند.حضرت سلیمان رو به درگاه باری تعالی كرد و گفت: خدایا توبه! روزی دهنده به موجودات زنده فقط تو هستی این كار فقط در توان توست و برازندهی جایگاه خدایی توست.
منبع مقاله :
رشمه، الهه، (1392)، ضرب المثل و داستانهایشان (معنی ضرب المثل و ریشههای آن)، تهران، انتشارات سما، چاپ اول
مقالات مرتبط
تازه های مقالات
ارسال نظر
در ارسال نظر شما خطایی رخ داده است
کاربر گرامی، ضمن تشکر از شما نظر شما با موفقیت ثبت گردید. و پس از تائید در فهرست نظرات نمایش داده می شود
نام :
ایمیل :
نظرات کاربران
{{Fullname}} {{Creationdate}}
{{Body}}